اسم پسر جدید و شیک ( کالکشنی از ۲۵۰ اسم پسرانه امروزی ،شیک و خاص به همراه معنی)
تقریبا همه نو مادران و نو پدران و یا حتی پدر بزرگ ها و مادر بزرگ ها دوست دارند اسم فرزند و یا نوه شان شیک و امروزی و گاها متفاوت و خاص باشد اگر شما هم از این دسته از افراد هستید با سوربان همراه شوید ما برای شما فهرستی از 250 اسم پسرانه شیک و خاص و امروزی را جمع آوری کرده ایم. امیدواریم این مطلب برای شما مفید باشد و شما اسم دلخواهتان را از بین این اسامی انتخاب کنید و برای پسر عزیزتان برگزینید.
اسامی پسرانه باکلاس و جدید به ترتیب حروف الفبا
اسم پسر با الف
اَرسام
معنی: به معنای آرشام
اَرشیا
معنی: تخت و اورنگ شاهان، گاه، تخت
اَشکان
معنی: منسوب به اشک که بانی و مؤسس خاندان اشکانیان بود.
اِرمیا
معنی: بزرگ داشته شده، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل.
ادیب
معنی: زیرک، نگاهدارندهی حد همه چیز؛ بافرهنگ.
الیا
معنی: الیاس، خدای من یهوه است، نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل و در اسلام یکی از چهار پیامبر جاویدان
امیرسام
معنی: نام مرکب از امیر و سام (سام به معنی آتش)
امیرعلی
معنی: امیر و حاکم بزرگ و بلند قدر، پادشاه شریف و توانا.
ایلیا
معنی: خداوند خدای من است؛ در تورات از انبیای بنی اسرائیل که در عهد عتیق، عهد جدید و قرآن (= الیاس) از او یاد شده است.
آبان
معنی: آبها، (در گاه شماری) ماه هشتم از سال شمسی.
آبتین
معنی: اسم پدر فریدون پادشاه پیشدادی، و نیز از شخصیت های شاهنامه فردوسی، به معنی روح کامل، انسان نیکو کار
آتیلا
معنی: (آت به معنی اسب + یلا (صفت))، به معنی چابک، شجاع؛ نامی
آتین
معنی: در زبان زند و پازند جدید، نو، بوجود آمده
آدرین
معنی: آدریانوس، به فتح ی، یکی از پادشاهان روم که فتوحات زیادی داشت و به ادبیات علاقمند بود.
آراد
معنی: (تلفظ: ārād) (در اعلام) نام فرشتهی موکل بر دین و تدبیر امور و مصالحی که به روز آراد متعلق است، نام روز بیست و پنجم ماه شمسی، (در پهلوی) آرای، آراینده - آراج، نام روز بیست و پنجم از هر ماه شمسی در ایران قدیم که در این روز نو پوشیدن را مبارک و سفر را شوم میدانند.
آراز
معنی: ارس؛ (اَعلام) قهرمان منسوب به طایفهی آس
آرتا
معنی: پاک، نام پهلوان ایرانی - ارتا (به فتح الف ) در اوستا به معنای مقدس آمده است.
آرسام
معنی: (تلفظ: ārsām) گونهای دیگر از واژهی آرشام، آرشام - آرشام، خرس، زورمند، دارای زور خرس پسر آریارمنه و پدر ویشتاسب از خاندان هخامنشی
آرشام
معنی: (تلفظ: āršām) دارای زور خرس، خرس نیرو، (در اعلام) پسر آریامنه و پدر ویشتاسپ از خاندان هخامنشی - به معنی خرس و به معنی زور، دارای زور خرس پسر آریارمنه و پدر ویشتاسب از خاندان هخامنشی
آرمین
معنی: (تلفظ: ārmin) (در اعلام) نام چهارمین پسر کیقباد سردودمان کیانی، نژاد آرمین کی آرمین - از شخصیتهای شاهنامه، نام چهارمین پسر کیقباد، مرد همیشه پیروز
آروین
معنی: (تلفظ: ārvin) امتحان و آزمایش و تجربه، آزموده و آزمایش شده - تجربه، آزمایش امتحان آزمون
آریا
معنی: (تلفظ: āriyā) آزاده، نجیب، شعبه ای از نژاد سفید که از روزگاران بسیار قدیم در ایران، هند و اروپا ماندگار شده اند، نژاد هند و اروپایی - نژاد هندوارپائیان که در عهدی بسیار کهن با هم زندگی می کردند و بعدها به دو بخش بزرگ تقسیم شدند گروهی به هند و ایران آمدند و گروهی به اروپا رفتند. نام میهن عزیز ما ایران از این کلمه گرفته شده است.
آریامهر
معنی: برخوردار از محبت آریایی، نام یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی، لقبی که شهریور ۱۳۴۴به مناسبت ۲۵مین سال سلطنت از طرف مجلس سنا و شورای ملی به محمدرضا پهلوی داده شد
آریان
معنی: (تلفظ: āriyān) منسوب به آریا، آریایی، آریا
آرین
معنی: مرد آریایی - آریایی نژاد، از نسل آریایی
آریو
معنی: (تلفظ: āriu) (آری = آریا + او/، u/ (پسوند نسبت و شباهت))، منسوب به قوم آریایی، شبیه آریائیان، آریایی - نام یکی از سرداران بزرگ ایرانی زمان داریوش سوم پادشاه هخامنشی در نبرد با اسکندر مقدونی
آوید
معنی: (تلفظ: āvid) دانش، خرد، عقل
آیدین
معنی: شفاف و روشن، درخشنده مانند ماه
اسم پسر با ب
بَردیا
معنی: دومین پسر کورش بزرگ و برادر کمبوجه (سومین پادشاه هخامنشی) است که در اوستایی به معنای بلند پایه است.
بَرسام
معنی: آتش بزرگ مرکب از بر (مخفف ابر) + سام (آتش)، نام یکی از سرداران یزگرد ساسانی، از نامهای شاهنامه؛ فرزند بیژن فرمانروای سمرقند که با یزدگرد جنگید.
بَشیر
معنی: مژده دهنده در مقابل نذیر، مژده آور، مژده رسان، بشارت دهنده؛ از القاب پیامبر اسلام(ص)
بُرنا
معنی: جوان؛ شاب، ظریف، خوب، نیک، دلاور.
بِنیامین
معنی: یعنی پسر دست راستِ من؛ آخرین پسر حضرت یعقوب (ع) و برادر تنی حضرت یوسف (ع).
بِهنود
معنی: از کلمات دساتیری به معنی پسر عزیز، نام پادشاهان هند.
بِهنیا
معنی: نیک نژاد، دارای اصل و نسب، اصیل، شریف.
بِهیاد
معنی: (به + یاد) دارندهی بهترین یاد؛ کسی که از او به نیکی یاد میکنند.
بِهینا
معنی: (بهین + الف نسبت)، منسوب به بهین
بابک
معنی: پرورنده و پدر را گویند؛ خطاب فرزند به پدر از روی مهربانی؛ پدر جان؛ پدر اردشیر
باراد
معنی: نام کسی که در زمان شاپور یکم پادشاه ساسانی زندگی کرده ونام او در کتیبه کعبه زرتشت آمده است.
باربد
معنی: پسوند محافظ یا مسئول، خداوندِ بار (بارگاه)، پردهدار؛ نوازنده و موسیقی دان معروف دربار خسرو پرویز.
بزرگمهر
معنی: بسیار مهربان.
بهداد
معنی: آفریده خوب
بهدین
معنی: پیرو آیین زرتشتی
بهراد
معنی: مرکب از به (خوب یا بهتر) + راد (بخشنده)
بهزاد
معنی: مرکب از به (بهتر، خوب) + زاد (زاده)، نام نقاش و مینیاتوریست معروف در اوخر عهد تیموری و اوایل عهد صفوی.
بهسود
معنی: از نامهای زمان ساسانیان
بهشاد
معنی: نیکوی شاد؛ مرکب از به (بهتر یا خوب) + شاد
بهنام
معنی: دارای نام نیک
اسم پسر با پ
پَرهام
معنی: فرشته خوبی، همچنین به معنی پیر همه (پدر همه) میباشد. معادل عبری آن آبراهام میباشد. نامی است پارسی باستانی و معرب آن ابراهیم است، صورت فارسی ابراهیم.
پَیام
معنی: الهام، وحی؛ مطلبی که به شکل کلام، نوشته یا نشانهای از فرد یا گروهی به فرد یا گروه دیگر فرستاده شود.
پارسا
معنی: آن که از ارتکاب گناه و خطا پرهیز کند، پرهیزگار، زاهد، متقی، دیندار، متدین، مقدس؛ عارف، دانشمند.
پدرام
معنی: آراسته؛ نیکو؛ خوشدل، شاد؛ سرسبز وخرم؛ مبارک، فرخ، خجسته؛ شادی، خوشحالی.
پندار
معنی: فکر، اندیشه، وهم، گمان، ریشه پنداشتن (اسم دختر و پسر)
پویا
معنی: ویژگی آن که حرکت میکند و دارای استعداد یا توان دگرگونی در جهت برتری و پیشرفت است؛ آن که برای به دست آوردن چیزی میکوشد، دونده پی چیزی وجویندهی آن
پویان
معنی: آن که در حال حرکت به نرمی و آرامی است، روان؛ دونده، دوان، شتابان؛ جوینده؛ جستجو کننده.
اسم پسر با ت
توحید
معنی: یگانه دانستن خدا؛ اقرار به یگانگی خداوند، یکتا پرستی؛ اخلاص
توفان
معنی: جریان هوای بسیار شدید، هیاهو و غوغا (اسم دختر و پسر(
تیام
معنی: چشمانم؛ عزیز و گرامی (اسم دختر و پسر)
اسم پسر با ج
جاوید
معنی: معنی: همیشگی، ابدی
جویا
معنی: معنی: جستجو كننده، جوینده
جهانیار
معنی: معنی: یاور و یاور مردم جهان
اسم پسر با ح
حِسام
معنی: شمشیر تیز و برنده
حِسان
معنی: بسیار نیکو، بسیار خوب، نیکروی
حامی
معنی: منسوب به حام پسر نوح، از اولاد حام؛ آن که پشتیبان و نگهبان کسی یا چیزی است، حمایت کننده، پشتیبان.
اسم پسر با د
داتام
معنی: تلفظ: (dātām) آفریننده و مخلوق، نام یکی از فرماندهان پارسی کاپادوکیه
داتیس
معنی: (تلفظ: dātis)، سرداری از مردم ماد و از سرداران داریوش هخامنشی.
دادمهر
معنی: عدالت دوست؛ نام چند تن از امیر زادگان و شاهزادگان در تاریخ.
دارا
معنی: برخوردار از چیزی یا در اختیار دارندهی چیزی، صاحب، مالک، ثروتمند؛ (به مجاز) خداوند
دامون
معنی: دشت و صحرا؛ از حکمای قدیم یونان و از فیثاغوریان.
دانا
معنی: دارای عقل و تجربه، خردمند، عاقل، دارای علم و آگاهی، عالم، علیم.
دانوش
معنی: نام شخصی در داستان وامق و عذرا
دایان
معنی: سرافرازی، تکیه گاه
اسم پسر با ر
رَسام
معنی: رسم کننده، طراح، نقاش
رَها
معنی: اسم پسرانه و دخترانه به معنی نجات یافته و آزاد، با آزادی، آزادانه، رهایی
رُهام
معنی: در شاهنامه پهلوان ایرانی، (در عربی) پرندهای که شکار نکند.
راتین
معنی: رادترین، نام یکی از سرداران اردشیر دوم پادشاه ساسانی
رادمان
معنی: رادمنش، کریم، با سخاوت، نام سرداری معاصر خسرو پرویز ساسانی.
رادمهر
معنی: خورشید بخشنده، بخشنده همچون خورشید
رادنوش
معنی: مرکب از راد (جوانمرد، بخشنده) + نوش (نیوشنده)
رادوین
معنی: جوانمرد کوچک
رادین
معنی: بخشنده، جوانمرد
راژان
معنی: خوابیدن، جنبیدن گهواره، روستایی در بخش سلوانا، شهرستان ارومیه
راستین
معنی: حقیقی، واقعی، راست قامت
رامبد
معنی: رئیس رامشگران؛ آرامش دهنده، فرشته
رامتین
معنی: رامسین، رامین، نوازنده، سازنده؛ نام شخصی که واضع چنگ بوده
رامسین
معنی: گونهی کهنه رامتین به معنی سازنده و نوازنده است.
رایا
معنی: آنکه مورد توجه خداوند است، فکر و اندیشه (اسم دختر و پسر)
رایان
معنی: باهوش و دانشمند، نگهبان آسمان، در عربی نام کوهی در حجاز و نام شهری و روستایی است. ( اسم دختر و پسر)
رایبد
معنی: به ضم ب، دانشمند، حکیم، دانا، خداوندگار خرد، مرکب از رای به معنای دانش و خرد و بد پسوند ملکیت
رستاک
معنی: (تلفظ: rastāk)، شاخهی تازهای که از بیخ درخت برآید، زادهی درخت مو (اسم دختر و پسر)
اسم پسر با ز
زامیاد
معنی: زاده فرشتگان، نگهبان زمین، نام روز بیست و هشتم از هر ماه شمسی در قدیم
زانکو
معنی: شبیه به کوه
زانیار
معنی: یار دانا و دانشمند
اسم پسر با ژ
ژوان
معنی: میعادگاه عاشق و معشوق
ژیار
معنی: شهرنشینی، تمدن؛ زندگی شهروندان
اسم پسر با س
ساتیار
معنی: از نامهای زرتشتی که گونهی دیگر آن به نظر میرسد سادیار باشد، نام یکی از سرداران داریوش.
ساشا
معنی: مدافع و محافظ مردان
سام
معنی: آتش، از شخصیتهای شاهنامه، نام پهلوان ایرانی پسر نریمان و پدر زال، در عبری سام به معنی 'اسم' است و آن نام فرزند ارشد نوح نبی (ع) میباشد.
سامان
معنی: سرزمین، ناحیه، محل، مکان؛ ترتیب و روش چیزی یا کاری، ثروت، دارایی، قوت، توانایی؛ صبر، آرام و قرار
سامی
معنی: عالی، بلند مرتبه، بلند؛ منسوب به سام پسر نوح نبی (ع)
سامیار
معنی: ثروتمند
سبحان
معنی: پاک، منزه؛ از نامهای خداوند
سپنتا
معنی: پاک و مقدس
سپهر
معنی: آسمان؛ روزگار
سپهراد
معنی: جوانمرد سپاه و لشگر، شجاع و دلیر
سدرا
معنی: نام درختی در آسمان هفتم بهشت
سورن
معنی: دلیر و توانا، نام سردار ایرانی، نام یکی از خاندانهای هفتگانه ممتاز در زمان اشکانیان
سورنا
معنی: سُرنا، سردار دلیر پارتی معاصر اشک سیزدهم
سورین
معنی: (تلفظ: surin)، منسوب به سُور، آن که شادمان و مسرور است، توانا، دلیر
سیاوش
معنی: دارندهی اسب نر سیاه، پسر کیکاووس پادشاه کیانی
سیروان
معنی: عربی ساربان، نام رودی در غرب ایران که از استانهای کردستان و کرمانشاه میگذرد.
اسم پسر با ش
شَنتیا
معنی: نام حضرت علی (ع) در زبور داوود، پیروز
شادمهر
معنی: ویژگی آن که دارای شادی و مهربانی است.
شارونا
معنی: سرزمین پربار و حاصلخیز
شاها
معنی: نام قلعهای که هولاکوخان اموال و خزاین خود را آنجا گذاشته بود.
شاهرخ
معنی: دارای رخساری چون شاه، شاه منظر، شاه سیما
شاهین
معنی: نوعی پرندهی شکاری از خانوادهی باز؛ برج میزان
شایان
معنی: شایسته، سزاوار، در خور؛ فراوان
شروین
معنی: معشوق مردمان، پایدار و نامی، نام قلعهی شروان؛ نام انوشیروان دادگر
شهاب
معنی: پدیدهای به شکل خطی درخشان که به علت برخورد سنگ آسمانی با جو زمین و سوختن سریع آن به طور ناگهانی در آسمان دیده میشود، بزرگی و جلال
شهراد
معنی: پادشاهِ جوانمرد
شهزاد
معنی: شاهزاده، فرزند شاه یا از نسل شاه
شهنام
معنی: بزرگ نام و دارندهی نامِ شاهانه؛ نیکنام، نکونام
شهیاد
معنی: مرکب از شه (شاد) + یاد (خاطره)
شهیار
معنی: همدم، همنشین و مونس شاه؛ نظیر و همتای شاه؛ (به مجاز) بلند مرتبه
شیانا
معنی: پاداش دهنده جزا دهنده مرکب از شیان (جزا و پاداش) + الف فاعلی
اسم پسر با ط
طاها
معنی: طه، نگارش فارسیانه طه میباشد.
اسم پسر با ع
عارف
معنی: آن که از راه تهذیب نفس و تفکر، به معرفت خداوند دست مییابد، دانا، آگاه، نام شاعر ایرانی قرن چهاردهم، عارف قزوینی
عرشیا
معنی: ملکوتی آسمانی، مرکب از عرش + الف نسبت
اسم پسر با ف
فربد
معنی: دارای شکوه و جلال، باشکوه، شکوهمند، مناعت، بزرگی، نام پسرانه زیبا
فرجاد
معنی: فاضل و دانشمند
فرداد
معنی: فر + داد، داده شکوه، زیبایی و جلال
فرزاد
معنی: زاده شکوه و جلال
فرزام
معنی: لایق، درخور، شایسته
فرزان
معنی: فرزانه، خردمند، عالم، دانشمند
فرزین
معنی: وزیر در بازی شطرنج
فرشاد
معنی: شا دمان، مسرور، خوشحال، هم چنین به معنی روح و عقل، کره مریخ
فرشید
معنی: دارای شکوه و عظمتی چون خورشید، درخشانتر، نام برادر پیران ویسه
فرنود
معنی: برهان، دلیل
فرهاد
معنی: از شخصیت های شاهنامه و از پهلوانان ایرانی جزو سپاه کیکاووس پادشاه کیانی، عاشق افسانهای شیرین
فرهام
معنی: نیک اندیش، تغییر یافته واژه اوستایی فرایوهومت
فرهود
معنی: پسر زیبا، مرد درشت هیکل، شتابزده، این اسم در لغتنامه دهخدا به عنوان نام عربی ذکر شده است.
فرید
معنی: یکتا، یگانه، بی نظیر
فؤاد
معنی: دل، قلب
اسم پسر با ک
کارن
معنی: شجاع و دلیر، نام فرزند کاوه آهنگر و هم چنین اسم سردار لشکر مهرداد شاهزاده اشکانی که علیه اشک بیستم (گودرز) قیام کرد.
کامران
معنی: آن که در هر کاری موفق است، چیره، مسلط
کامیار
معنی: کامیاب، آنکه کام و نشاط دوست اوست، کامروا و پیروز
کسرا
معنی: کسری، معرب از فارسی، عربی شدهاسم فارسیخسرو، نام انوشیروان پادشاه ساسانی، فرزند قباد
کوروش
معنی: خورشید تابان، موی درهم پیچیده، نام سه تن از پادشاهان هخامنشی
کوشاد
معنی: ریشه گیاهی خوشرنگ
کیا
معنی: پادشاه سلطان، حاکم، فرمانروا
کیاراد
معنی: پادشاه جوانمرد، مرکب از کیا به معنای سلطان و پادشاه و راد به معنای جوانمرد
کیاشا
معنی: شاهنشاه، شاه شاهان، مرکب از کیا (به معنی حاکم، سلطان، فرمانروا) + شا (مخفف شاه)
کیان
معنی: پادشاهان، سلاطین، دومین سلسله پادشاهی از دوره تاریخ افسانه ای ایران
کیانمهر
معنی: مرکب از کیان (به معنای سرزمین یا جمع کی به معنی شاه) + مهر به معنی (محبت یا خورشید) دوستی شاهانه، محبت بزرگوارانه، خورشید سرزمین، آنکه در تمام سرزمین برجسته و نورانی و محبوب است است.
کیانوش
معنی: مرکب از کیان (به معنای سرزمین یا جمع کی به معنی شاه) + مهر به معنی (محبت یا خورشید) دوستی شاهانه، محبت بزرگوارانه، خورشید سرزمین، آنکه در تمام سرزمین برجسته و نورانی و محبوب است است.
اسم پسر با ل
لیبرا
معنی: آزاده، رها (به کسر ب)
اسم پسر با م
مانیا
معنی: (پسرانه و دخترانه) (در پارسی باستان) خانه، سرای، (در پهلوی) برابر با واژه ی مان به معنی خانه و مسکن، معرب از یونانی، دیوانگی، جنون
مارتیا
معنی: آدمی، انسان
ماکان
معنی: آنچه بوده است.
مانا
معنی: (صفت از ماندن) ماندنی، پایدار؛ (در پهلوی) مانند و مانند بودن (اسم دختر و پسر)
مانی
معنی: اندیشمند
ماهان
معنی: نام پسر کیخسرو، پسر اردشیر، پسر قباد، نام یکی از شهرهای استان کرمان
ماهور
معنی: (پسرانه و دخترانه) تابناک، نوعی گل، نوایی در موسیقی.
مبین
معنی: روشنگر، آشکار کننده؛ آشکار، هویدا، روشن، نورانی
متین
معنی: دارای پختگی، خردمندی و وقار، دارای متانت؛ استوار، محکم؛ از نامها و صفات خداوند
مَهدیار
معنی: (مَهد = (به مجاز) سرزمین، کشور، میهن + یار (پسوند محافظ و مسئول))، محافظ و نگهبانِ سرزمین و میهن.
مَهیار
معنی: ماهیار
مِهداد
معنی: (مِه = مِهتر، بزرگتر + داد = داده) (به مجاز) بزرگزاده
مِهراب
معنی: دارندهی جلوهی آفتاب و کسی که تابش مهر دارد.
مِهراد
معنی: (مِه = مِهتر، بزرگتر + راد = جوانمرد)، جوانمرد مِهتر و بزرگتر
مِهران
معنی: به معنی دارندهی مهر
مِهربُد
معنی: محافظ یا نگهبان مهربانی و محبت؛ (به مجاز) شخصِ مهربان.
مِهرتاش
معنی: (مِهر = مهربانی، محبت + تاش (ترکی))، روی هم به معنای هم مهر؛ (به مجاز) با محبت و مهربان.
مِهرداد
معنی: دادهی مهر، آفریده شدهی مهر؛ نام چهار تن از شاهان اشکانی
مِهرزاد
معنی: زادهی مهر
مِهزاد
معنی: بزرگ زاده، شاهزاده.
مِهیاد
معنی: (مِه = مِهتر، بزرگتر + یاد)، تداعیگر مِهتری و بزرگی؛ (به مجاز) مِهتر و بزرگتر.
مهرسام
معنی: پسر خونگرم و مهربان، مرکب از مهربه معنای مهربانی یا خورشید و سام به معنای آتش است.
اسم پسر با ن
نویان
معنی: امیر سپاه، شاهزاده، لقب سلاطین و بزرگان ترک.
نوید
معنی: مژده، خبرخوش، بشارت.
نیما
معنی: نام آور و نامور، در مازندرانی به معنی کمان است.
اسم پسر با و
واتیار
معنی: سخنگو.
وارتان
معنی: نام پسر بلاش اول پادشاه اشکانی.
واروژان
معنی: کبوتر نر.
اسم پسر با ه
هوتن
معنی: نیرومند، خوش اندام، نام پسر ویشتاسب پادشاه هخامنشی.
هوداد
معنی: نیک آفریده، داده خوب، داده نیک.
هوراد
معنی: جوانمرد و با خدا، مرد نیک.
هوراز
معنی: دوست صمیمی.
هوفر
معنی: مرکب از هو به معنای خوب بعلاوه فر به معنای شأن و شکوه و شوکت، شأن و شکوه نیک، شان و شوکت خوب.
هومن
معنی: نیک اندیش.
هونام
معنی: خوشنام، نیک نام.
هیراد
معنی: کسی که چهرهای خوشحال و شاد دارد.
هیرسا
معنی: پارسا.
هیوا
معنی: امید
اسم پسر با ی
یاسین
معنی: نام سورهای در قرآن کریم.
یاشار
معنی: جاویدان، همیشه زنده، زندگی کننده.
یکتا
معنی: یگانه، بی نظیر، تنها، یکی از نامهای خداوند، بیهمتا.
یونا
معنی: به معنی خداوند میدهد، نام دیگر حضرتِ یونس (ع).