بنر
بنر
بنر
بنر
بنر
بنر
بنر
بنر
برای یافتن زیباترین اسم های پسرانه که با حرف (میم) م شروع شود، مطابق با سلیقه شما، ما در این مطلب گلچینی از زیباترین اسامی پسرانه که با حرف م آغاز می‌شوند را جمع آوری کرده‌ایم.

اگر شما هم به دنبال اسمی خاص و پسرانه هستید که با حرف م شروع شود این بخش از  سایت سوربان را بررسی کنید تا بهترین اسم مورد نظرتان را بیابید.

اسم پسر با م : نام های زیبای پسرانه که با حرف میم (م ) شروع شود

کالکشن اسم های زیبای پسرانه با حرف م به همراه معنی و ریشه آن ها

مازیار : ماه ایزدیار، مازدیار، صاحبِ کوه ماز

مانا : (صفت از ماندن) ماندنی، پایدار؛ (در پهلوی) ماننلکشن اسم های زیبای پسرانه با حرف م به همراه معنی و مفهوم آند و مانند بودن.

مانی : اندیشمند

ماهان : منسوب به ماه، نام پسر کیخسرو، پسر اردشیر، پسر قباد، نام یکی از شهرهای استان کرمان 

ماهور : (پسرانه و دخترانه) تابناک، نوعی گل، نوایی در موسیقی (در برخی منابع ریشه ماهور کردی ذکر شده است(

مزدک : از شخصیتهای شاهنامه، نام مردی خردمند و آورنده آیین مزدکی؛ از انقلابیون زمان قباد ساسانی که ادعای پیامبری کرد و به دستور انوشیروان او و پیروانش را کشتند.

مِهراب : دارنده‌ی جلوه‌ی آفتاب و کسی که تابش مهر دارد.

مهران : به معنی دارنده‌ی مهر.

محمد: ستوده، بسیار تحسین شده، آن که خصال پسندیده اش بسیار است، (در اعلام) نام پیغمبر اکرم (ص )، نام سوره ی چهل و هفتم از قرآن کریم دارای سی و هشت آیه – ستوده شده.

محمد طاها : نام ترکیبی از اسم محمد به معنای ستوده و طاها که شکل فارسی از طه نام سوره ای در قران کریم است.

محمدرضا : از نام های مرکب، محمد و رضا – کسی که حضرت رسول اکرم محمد صلی الله علیه وآله از او راضی است.

محمد مهدی : ستوده هدایت کننده، ترکیب دو اسم محمد و مهدی است . که کلمه محمد برگرفته از نام رسول الله است و مهدی نام آخرین امام ما شیعیان . امام زمان .

محمدحسین : نام ترکیبی از اسم محمد به معنای ستوده شده و حسین به معنای نیکو و صاحب جمال است.

مهدی : هدایت کرده، هدایت شده، نام قائم منتظَر (ع) در نزد شیعهمحمد امین: لقب پیامبر گرانقدر اسلام- به معنی محمد درستکار و پاک دست .

متین : باوقار، جاافتاده، سنگین، موقر، استوار، محکم، پابرجا، رزین، فرهیخته.

ماهان : (اَعلام) 1) نام پسر كيخسرو، پسر اردشير، پسر قباد؛ 2) نام يكي از شهرهای استان كرمان؛ 3) نام دشت بزرگي در مغربِ تبريز.

مارسل Marcel : اسم فرانسوی مردانه مارسل به معنی جنگجوی کوچک.

مقداد : [ م ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن حسین سیوری حلی اسدی از علما و متکلمین قرن هشتم هجری است.

ميلاد : (عربي) 1- زمان تولد؛ 2- (در قديم) تولد؛ 3- (اَعلام) (در شاهنامه) پدر گرگين و از پهلوانان ايران باستان.

اسم پسر با م : نام های زیبای پسرانه که با حرف میم (م ) شروع شود

ميكائيل : (عبري) 1- (= ميكال) به معني «كيست مثل يهوّه»؛ 2- (اَعلام) 1) نام فرشته‌ي روزي، فرشته‌ي روزي‌ها؛ 2) نام يكي از چهار مَلَك مقرب.

ميعاد : (عربي) 1- محل قرار ملاقات، وعده‌گاه؛ 2- زمان قرار ملاقات، زمان وعده؛ 3- وعده، قرار.

ميران : (مير = امير + ان (پسوند نسبت))، منسوب به امير، اميرانه، شاهانه، + ( امير)

ميثم : (عربي) 1- پاي و سپل شتر كه محكم به زمين كوبيده شود؛ 2- (اَعلام) ميثم ابن يحيي تمار (= میثم تمار): [قرن اول هجری] از موالي (غلامان) بني اسد و از اجله (بزرگان) اصحاب اميرالمؤمنين علي(ع)، که بوسیله‌ي ابن زیاد به دار آویخته شد.

ميثاق :  (عربي) پيمان و عهد.

مَهيار : 1- (= ماهيار)، ( ماهيار؛ 2- (اَعلام) 1) پيرمردي مهمان نواز در روزگار بهرام گور؛ 2) پهلوان ايراني كه نام او دو بار در گرشاسب نامه‌ي اسدي طوسي آمده، اول در جنگ اول گرشاسب با لشكر بهو، دوم در جنگ دوم گرشاسب با سالاران بهو؛ 3) مهیار دیلمی: [قرن 5 هجری] شاعر عرب زبان ایرانی، از شاگردان شریف‌رضی.

مِهياد : (مِه = مِهتر، بزرگتر + ياد)، 1- تداعي‌گر مِهتري و بزرگي؛ 2- (به مجاز) مِهتر و بزرگتر.

مُهنّد : (عربي) (در قدیم) ساخته شده در هندوستان به ویژه نوعی شمشیر، هندوانی، شمشیر هندی.

مَهزيار : 1- (= مازيار)، ( مازيار؛ 2- (اَعلام) نام پدر علي اهوازي [علي ابن مهزيار اهوازي دورقي شيعي، مكني (كنيه‌ي او) به ابوالحسن مشهور به پسر مهزيار، وي فقيه و مفسر بود.

پرطرفدارترین اسم های پسرانه با حرف م

مهرشاد : (= خورشاد)، ( خورشاد)

مِهرداد: 1 داده‌ي مهر، آفريده شده‌ي مهر؛ 2- (اَعلام) 1) نام چهار تن از شاهان اشكاني. مهرداد اول: شاه [حدود 171-138 پیش از میلاد] و نخستین فرمانروای بزرگ اشکانی، که سلوکیان را یکسره از قلمرو ایران بیرون راند؛ مهرداد دوم (= مهرداد بزرگ): شاه [حدود 123- 188 پیش از میلاد]، که سکاها را شکست داد و با چین روابط بازرگانی برقرار کرد؛

مهرداد سوم: شاه [حدود 57-55 پیش از میلاد]، که پدرش را کشت و برادرش به یاری درباریان بر او شوریدند و سلطنت را در دست گرفت؛ مهرداد چهارم: شاه [128-147 میلادی]؛ 2) مهرداد نام يكي از گماشتگان آستياگ كه كوروش را در کودکی به دست او سپرده بودند ؛ 3)  نام پسر خسرو پرويز پادشاه سلسله‌ي ساسانی.

اسم پسر با م : نام های زیبای پسرانه که با حرف میم (م ) شروع شود

مِهرتاش : (فارسي ـ تركي) [مِهر = مهرباني، محبت + تاش (تركي) (= داش) اين كلمه به آخر اسم‌ها اضافه مي‌شود و شركت، مصاحبت يا همراهي را مي‌‌رساند و معادل پيشوند «هم» است]؛ 1- روي هم به معناي هم ‌مهر؛ 2- (به مجاز) با محبت و مهربان.

مِهران : 1- به معني دارنده‌ي مهر؛ 2- (اَعلام) 1) نام يكي از خاندان‌هاي هفتگانه‌ي عصر ساساني (ويس پوهر) مقر افراد اين خاندان پارس بوده است؛ 2) نام پدرِ اورند سردار ايراني در عهد انوشيروان و نيز نام چند تن اشخاص در ايران باستان؛ 3) نام شهرستانی در غرب استان ایلام.

مَهرام : (مَه + رام) 1- آن كه ماه رام اوست؛ 2- (به مجاز) خوشبخت.

مِهراس : (عبری) (اَعلام) 1) نام پدر الياس پيغمبر(ع)؛ 2) موبدي رومي كه قيصر او را به رياست شصت موبد به نزد انوشيروان فرستاد تا هديه‌ها نزد او برد و با او پيمان دوستي ببندد و باژو ساو را بپذيرد.

مِهراد : (مِه = مِهتر، بزرگتر + راد = جوانمرد)، 1- جوانمرد مِهتر و بزرگتر؛ 2- (اَعلام) از نويسندگان دوره‌ي ساساني كه كتابي به نام بزرگمهر ابن بختگان نوشته است.

مِهراب : 1- دارنده‌ي جلوه‌ي آفتاب و كسي كه تابش مهر دارد؛ 2- (اَعلام) پادشاه كابل بود، همسر او سيندخت نام داشت، سيندخت مادر رودابه است و رودابه همسر زال و مادر رستم مي‌باشد.

مَهديار : (عربي ـ فارسي) (مَهد = (به مجاز) سرزمين، كشور، ميهن + يار (پسوند محافظ و مسئول))، محافظ و نگهبانِ سرزمين و ميهن.

مَهبد : (= مهبود)،  مهبود.

موعود : (عربي) وعده داده شده يا از پيش تعيين شده.

موسی : 1- به معني از آب كشيده؛ 2- (اَعلام) 1) موسي ابن عمران(ع) پيغمبر معروف بني اسرائيل در زمان فرعون و رهبر اسیران یهودی در مصر، که آنان را به سوی فلسطین رهبری کرد، ولی پیش از رسیدن بدانجا در اردن درگذشت.

مُنيب : (عربي) (درقديم) بازگشت كننده به سوي حق.

منوچهر : 1- به معني «از نژاد و پشت منوش» [منوش يكي از ناموران قديم]؛ 2-(اَعلام) منوچهر شاه اساطیری ایران، از خاندان ايرج يكي از پادشاهان پيشدادي است. او پسر پشنگ و نوه‌ي ایرج است که به کین خواهی ایرج برخاست و سلم و تور را کشت. آنگاه جدش فریدون او را پادشاهی داد و او 120 سال پادشاهی کرد.

منصور : (عربي) ، (در قديم ) ياري داده شده، پيروز شده، پيروز و موفق

اسم پسر با م : نام های زیبای پسرانه که با حرف میم (م ) شروع شود

مُعين : (عربي) ياريگر، كمك كننده، ياور.

مُعيد : (عربي)1- بازگشت دهنده، بازگرداننده؛ 2- ماهر، زبردست، کارآزموده؛ 3- از نام‌ها و صفات خداوند؛ 4- (در قديم) آن كه در مدرسه‌هاي قديم بعد از استاد درس را براي شاگردان دوباره شرح مي‌داده و يا در غياب استاد جلسه‌ي درس را اداره مي‌كرده است.

مِعراج: (عربي) 1- (در اديان) رفتن به سوي آسمان، به ويژه در مورد پیامبر اسلام(ص)؛ 2- به بالا رفتن، عروج؛ 3- (در قديم) (به مجاز) تكامل؛ 4- (در قديم) وسيله‌اي براي بالا رفتن، به ويژه نردبان.

مصطفي : (عربي) 1- (در قديم) برگزيده، صاف كرده شده؛ 2- (اَعلام) 1) از القاب حضرت رسول اكرم محمّد ابن عبدالله(ص).



به این مطلب امتیاز دهید:
(7 امتیاز , میانگین: 3.3 از 5)

نظرات شما:

عناوین جذاب امروز